سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ثروت دانش، رهایی بخش و ماندگار است . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :3
بازدید دیروز :8
کل بازدید :45491
تعداد کل یاداشته ها : 27
103/2/16
5:1 ع

چشم های پف کرده ام را آرام می گشایم... رو به رو را درست نمی بینم... همه چیز خیس به نظر می رسد... دستم را دراز می کنم تا دستمالی دیگر بردارم، جعبه ی دستمال کاغذی خالی ست... آهی می کشم و انگشت هایم را روی چشمانم می کشم و خیسی اش را کم می کنم... به سختی می نشینم و به روبرویم زل می زنم. خاطرات شب گذشته را در ذهنم ورق می زنم... جز اشک های پی در پی و درد قلبم چیزی به خاطر ندارم... ساعت نزدیک پنج و نیم است. می خواهم از جایم بلند شوم... دست یادم می خورد به شیشه ی سبزرنگ عطری که بر بالین ذهنم جا خوش کرده است. با احتیاط برش می دارم و دوباره سینه ام را برای لحظاتی از عطر خاطره هایم پر می کنم...

فراموش کردن را خوب بلدم... دوباره خودم را می زنم به دنیای بی خیالی ...

شیر آب را باز می کنم و صورتم را می شویم... و به روی خودم لبخند می زنم... سرم را بلند می کنم و به دنبال ماه آسمان را می کاوم، اما پیدایش نمی کنم...

سجاده ی ترمه ی آبی رنگم را پهن می کنم و چادر سفید گل آبی ام را بر سرم می زنم... هنوز کسلم... می نشینم پای سجاده و دعای معراج را می خوانم، سبک می شوم و بیدار... نمازم که تمام شد تسبیح آبی رنگم را در دست هایم می گیرم... اندکی نگاهش می کنم... ذکر ها را یکی یکی بر لبم می آورم... دیگر نگاهم را بیش از این به تسبیح نمی دوزم... سرم را بلند می کنم و به گوشه ی سقف زل می زنم... دوباره بغضم می ترکد و شروع می کنم به صدا زدنت... آنقدر صدایت می زنم تا گنجشک ها با من هم صدا می شوند... صدای گنجشک ها که در می آید؛ سرم را می گذارم بر خاک بندگی ات... سه بار شکرت را می گویم و بعد آنقدر در آرامشت حل می شوم که وجودم دوباره از عطر خاطرات میهمانی ات پر می شود. درب شیشه ی عطر سبز رنگ خاطراتم را دوباره می گذارم... سرم را کنار مُهر خوشبوی کربلا، روی سجاده ام بر زمین می گذارم... انگار می کنم سرم را روی پاهایت گذاشته ام. مثل همیشه موهایم را نوازش می کنی و بوسه ای بر سرم می زنی...

دیگر قلبم درد نمی کند...

چشم هایم را می بندم، وقتی در آغوش توام، دیگر همه ی ثانیه های زندگی ام به این ثانیه های کوتاه حسادت می کنند... انگار که چشم ندارند ببینند دمی در آغوش پر مهرت باشم... دوباره ثانیه ها هجوم می آورند و آن لحظه های دوست داشتنی را از من می گیرند... الهی بمیرند این ثانیه های حسود...

روزی دیگر آغاز می شود و من باز بی صبرانه در انتظر شبی دیگرم...

 

 پی نوشت: منظورم از خاطرات میهمانی... خاطرات ماه رمضان است.


91/5/30::: 6:3 ع
نظر()
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ دوستان عزیز به نظر شما کدام یک از لوگوهای زیر برای من مناسبتر است؟


+ نــــــــــه... آخرش اونی نشد که میخواستم... دنبال یه عکس پروفایل خوب میگشتم... آخرش اونی که میخواستمو پیدا نکردم... فعلا این عکس پروفایلمه... تا بعد خودم یکی طرح بزنم. *نظرتون چیه؟* * تـــــــــــــوجه: عکس عوض شد. مطابق نظر سنجی.*


+ *قالب وبلاگمو عوض کردم خوبه به نظرتون؟*


+ سلام.... خصوصیم *ویروسی* شده انگار... وا نمیشه... ببینین! :( *کــــــــــــــــــــــــــــــــــــمــــــــــــــــــــــــــــــــک*


+ *نکوهش دنیا:* در خیلی فیدها و مطالبی که در وبلاگها بیان میشوند *شکوه و شکایت از دنیا و بی وفایی آن است* و به اصطلاح نکوهش دنیا اما آخر دنیا که خودش بارها و بارها بی وفایی اش را به ما ثابت کرده است. خودش بارها و بارها با زبان بی زبانی گفته است *به من وابسته نشوید.* دیگر چه حاجت به نکوهش؟؟ به این دنیا به چشم یک *پل* نگاه کنید پلی برای رسیدن به *آخرتی* ماندگار و پایدار *همان آخرت وعده داده شده*


+ چتردیدگانت را به سوی دل زار و نزارم باز کن ببین این روزها *خالی* تر از همیشه ام خالی از رنگها و نیرنگ ها *پرم کن* که اگر تو پر کنی نه از رنگ و نیرنگ که از *یکرنگی و طراوت و معنویت* پر میکنی که اگر تو پر کنی ظرفیتم نامحدود میشود مدام میریزی و میریزی و میریزی بی آنکه پر شوم و سیر *این روزها چشمم به دنبال چتر دیدگانت می دود... دریابم*


+ دلم شاعـــــــــر شده امشــــــب میــــان حکمــــت و تقـــــدیر برای با تو بــــــودن دل، نمیـــــــشه لحـــــــظه ای هم سیـــــر شـب امشـــب با همــــه عشقــــش، به قلبــم هجـــمه آورده دلـــــم فانــــــوس می خــــــواهـــد به امیــــــــدی که برگـــــرده دلـــم آغــــوش می خــواهــــــد یه آغــــوشــی ز جنـــس نــور نبســـــــــتم جــا نمـــــــازم را، شـــدم امـــا مـــن از تـــــو دور


+ امروز *اولـــــــــــــین سالروز تولـــــــــد* پسر خوشکل آقای آل رضا (همون::حسام:: پیامرسان) بود حضور ایشون تولد آقا پسر گل گلابشون *سیـــــــــــد امیــــــــــر حســـــــــــــــام* رو تبریک میگم امیدوارم سرباز امام زمان باشن بزنین دست قشنگه رو تولد تولد تولدش مبارک ... مبارک مبارک تولدش مبارک


+ بارش *باران* نفس روح بخش پاییز هزار رنگ را بر تن گرما زده ی دیارمان دمید... اولین باران زیبای پاییزی نوید بارش رحمت بی پایان الهی را برایمان آورد و تن *تشنه* ی زمین را سیراب کرد... در دلهایمان مثل خاک *شوق زندگی* جوانه زد و در زلال قطرات باران *رنگین کمان* آرزوهایمان بین زمین آسمان پل کشید... *خدایا شکرت*


+ تــــــــــــــــــار *شــــــــــــــادی* پـــــــــــــــــود *غــــــــــــــــــم* می بافــــــــــم پیراهن *زنـــــدگـــــــــــــی* ام را... بدون نقش فقط *تـــــــــــــــار* فقط *پــــــــــــــــــــود* یکی *سفیـــــــــــــــــد* یکی *سیـــــــــــــــــــــــاه* می پیچمش دورم *گــــــــــــــــــــــرم می شوم* دیگر ســــــــــــــوز *دلــــــتنــــــــــگی* آزارم نمیدهد...